یک گره پیچیده در یک پرونده قتل نوجوانان

[ad_1]

ماجرای قتل پسر نوجوانی که قبل از مرگ من با اس ام اس درخواست کمک کرده بود پیچیده تر شد و تنها بازداشت شده این پرونده همچنان اتهام قتل را رد می کند. متهم مدعی شد دوستش مرتکب قتل شده و او هرگز به اتهاماتش اعتراف نکرده است.

نکته خواندنی: آیا برنامه ای برای پذیرش دارید؟

به گزارش شرق، متهم اصلی پرونده که او نیز نوجوانی است، از ابتدای حادثه متواری شد و اسرار زیادی در این پرونده فاش شده است. یک سال پیش، پس از کشته شدن پسر 14 ساله ای به نام محمدحسین در شرق تهران، پلیس از این حادثه مطلع شد.

پدری که با پلیس تماس گرفت گفت: ساعتی پیش پسرم برای جمع آوری زباله به خانه رفت اما به خانه نرفت. من نگران او بودم، اما احساس می کردم دوستانش را جلوی در دیدم و با او صحبت می کردند. این مرد ادامه داد: در همین لحظه یکی از بستگانم با من تماس گرفت و گفت که محمدحسین پیامک داده و درخواست کمک کرده است. پسرم در پیامک نوشت که عده ای او را ربودند و در خانه ای گروگان گرفتند. مستقیم از خانه بیرون رفتم. در حالی که در خیابان ها فریاد می زدم و اسم پسرم را صدا می زدم، در خانه باز شد و پسرم در حالی که چاقویی در گردن داشت و در حال خونریزی و در دستم مرده بیرون آمد. پسرم حتی فرصت نکرد چند کلمه بگوید و بگوید چه کسی او را زده و چرا در خانه است.

با اطلاعاتی که مرد در اختیار پلیس قرار داد، تحقیقات ماموران آغاز شد و ابتدا جسد نوجوانی که رگش قطع شده بود با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. پلیس در جریان تحقیقات پسر 19 ساله ای به نام ایمان را به عنوان متهم دستگیر کرد اما وی مدعی شد که در قتل نقشی نداشته است. متهم یکی از دوستان فراری به نام بهنام را عامل جنایت معرفی کرد. یک سال پس از این حادثه و فاش نشدن راز قتل این نوجوان، کیفرخواست برای ایمان تشکیل شد و وی در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

در ابتدای جلسه والدین محمدحسین خواستار مجازات شدند. پدر مقتول گفت: پسرم همان شب توسط متهم و دوستانش ربوده شد. او در خانه بازداشت بود اما نمی دانست پسرم تلفن همراه دارد. محمدحسین از ترس برای عده ای پیامک فرستاد و کمک خواست. حتی پیامک ها هنوز در دسترس هستند. امشب تمام محله را به دنبال او گشتم و ناگهان پسرم را از خانه بیرون دیدم. چاقو به گردنش زدند و غرق در خون شدند. من ایمان را عامل این جنایت می دانم. هنگام فرار پسرم را با چاقو به گردنش زد. من می خواهم از او انتقام بگیرم و از بخشش امتناع می کنم.

این مرد درباره محکومیت متهم در دادگاه گفت: این شایعات صحت ندارد، دلیلی ندارد که پسرم خودش به خانه برود، اگر این کار را کرده است دلیلی برای درخواست کمک وجود ندارد. او به چند نفر پیام داد که دزدی شده است. اگر قرار بود برای تفریح ​​به آن خانه برود، این کار را نمی کرد.

پس از جلسه دادگاه، زمانی که فیث در جایگاه متهم قرار گرفت، بار دیگر اتهامات وارده را رد کرد و مدعی شد که از اس ام اس های مقتول اطلاعی ندارد و هیچ آدم ربایی در کار نبوده است. متهم گفت: من و محمدحسین با هم دوست هستیم. آن شب با میل خودش به خانه من آمد. بهنام دوست دیگرم هم آنجا بود. با هم مشروب خوردند اما بهنام ناگهان با او درگیر شد و با چاقو به گردنش زد. من هیچ اطلاعی از وضعیت گروگان گیری ندارم و نمی دانم چرا محمدحسین شبانه برای برخی از نزدیکانش پیامک فرستاده است. او خودش آمد و این درست نیست که ما او را ربودیم.

در این هنگام قاضی گفت: حالا که بهنام فراری است و پلیس ردی از او پیدا نکرده است، آیا او را مقصر قتل می دانید؟ متهم پاسخ داد: از همان ابتدا به قتل اعتراف نکردم. من در این موضوع بی گناهم و با محمدحسین مخالفتی ندارم. من با او دوست شدم.

این جوان در پاسخ به این سوال که چرا سعی نکردید جلوی بهنام را بگیرید، گفت: این اتفاق خیلی سریع رخ داد به طوری که اصلا نتوانستم واکنشی نشان دهم. در حالی که من اصلاً انتظار درگیری ندارم. بهنام و محمدحسین با هم دوست بودند، عجیب بود که ناگهان به او حمله کرد و باعث شد نتوانم عکس العملی نشان دهم.

متهم در ادامه خطاب به قاضی گفت: من به شما دروغ نگفته ام. بهنام حمله کرد و محمدحسین را کتک زد. اگر بهنام این کار را نمی کرد، چرا باید کاندیدا می شد. کاری که بهنام انجام داد زندگی من را هم خراب کرد. وقتی گلوی خون آلود محمدحسین را دیدم آنقدر ترسیدم که ذهنم فرار کرد. می ترسیدم گرفتار شوم، اما بالاخره گرفتار شدم و چند سالی است که درگیر پرونده هایی هستم که اصلاً نقشی در آنها نداشتم. من هم از درگذشت محمدحسین ناراحت هستم اما در این میان نقشی ندارم.

در پایان دفاعیات متهم، قاضی جلسه را تا زمان احضار شاهد به دادگاه و تکمیل تحقیقات پرونده به تعویق انداخت.

در دادگاه دوم این پرونده، والدین دوباره خواستار مجازات شدند و گفتند که از بخشش خودداری می کنند. نوبت به متهم که رسید، اظهارات قبلی خود را تکرار کرد و گفت قتلی در کار نیست. متهم گفت: من مسئول ادعاها نیستم و کشتن کار من نیست. نوبت به شاهدان که رسید یکی یکی ایستادند. یکی از آنها گفت: چند سالی است که در محل زندگی می کنم، وقتی در جریان ماجرا با سر و صدای بچه ها بیرون آمدم، مرد متهم را دیدم که تخته ای در دست داشت و فریاد می زد که محمدحسین کشته شده است. سپس عموی مقتول به عنوان شاهد ایستاد و گفت: من با دوستانم بودم که محمدحسین پیامک داد و گفت یک نفر او را اذیت می کند. من و دوستانم بلافاصله به آدرسی که محمدحسین داده بود رفتیم. جلوی پارکینگ با محمدحسین مواجه شدیم که ناگهان وارد پارکینگ شد و در راه برگشت مورد اصابت چاقو قرار گرفت.

شاهد دیگری گفت: نزد عمو محمد حسین بودم که به عمویش پیامک داد و درخواست کمک کرد. من و عمو محمد حسین یک چوب و چاقو برداشتیم و سپس به همراه پدر محمدحسین سوار موتورسیکلت شدیم و به آدرس ارسالی رسیدیم. یک چوب و یک چاقو در ماشین پدر محمدحسین گذاشته بودند که ناگهان محمدحسین با خوردن چاقو بیرون آمد و روی زمین افتاد. من نمی بینم که کسی به او چاقو بزند.

[ad_2]

Gabriel Osborne

شیطان متعصب توییتر. حشره پرشور اینترنت. مبشر وب. ماون آبجو. پیشگام موسیقی.

تماس با ما